مقاله

ساخت وبلاگ

1 بحران مالی سال 2008 بحث در مورد دلیل منطقی برای یک بانک مرکزی را برای محکم کردن شرایط مالی (یعنی افزایش نرخ بهره) برای خنثی کردن دارایی های مالی و / یا پویایی قیمت املاک و مستغلات ، در مواقعی که نه پیش بینی تورم و نه شرایط اقتصادی توجیهی پولی را توجیه نکرد. سفت شدن

2 تجدید این بحث برخلاف اجماع قبل از بحران است که یک بانک مرکزی باید روی هدف تورم خود تمرکز کند. در آن زمان ، مسائل ثبات مالی تنها مسئولیت تنظیم کننده ها و سرپرستان محتاطانه سیستم مالی در نظر گرفته می شد. در اکثر کشورها این تنظیم کننده ها از رویکرد خرد اقتصادی پیروی می کنند که در اطراف سلامت موسسات مالی که به صورت جداگانه انجام می شود ، که هیچ دیدگاهی از ریسک وجود ندارد ، سازماندهی شده است. از این منظر نقش اصلی سیاست پولی حفظ ثبات قیمت بود. در صورت بحران های مالی ، بانک های مرکزی ابتدا باید نقدینگی مورد نیاز برای عملکرد سیستم مالی را فراهم کنند و سپس سیاست های مسکونی را برای جلوگیری از افزایش بیکاری و فروپاشی تورم اجرا کنند.

3 مقدار بحران مالی سال 2008 ، دشواری احیای اقتصاد پس از بحران و آسیب دائمی احتمالی که به جا گذاشته است ، بحث در مورد نقش سیاست پولی در جلوگیری از بحران های مالی را مجدداً بازگشایی کرده است. این بحث در حدود چندین موضوع مرتبط با هم برگزار شده است: چه سطح بدهی یا قیمت دارایی را می توان به عنوان ثبات مالی تهدیدآمیز دانست؟آیا بانک های مرکزی بهترین حالت برای نظارت بر ثبات مالی در هنگام داشتن یک ابزار واحد (نرخ بهره) که از قبل برای هدف قرار دادن تورم و بیکاری در سطح تعادل آن استفاده می کنند ، قرار دارند؟حتی اگر ثبات مالی به نهادهای دیگری غیر از بانک مرکزی واگذار شود (همانطور که در بیشتر کشورهای G7 در حال حاضر اتفاق می افتد) ، در صورت مداخله بانک های مرکزی به عنوان آخرین راه حل ، به دنبال نهادهای کلان ، برای مقابله با افزایش داراییقیمت و اعتبار؟

1 - قبل از بحران: بحث علمی مکرر اما اجماع بانک مرکزی

4 بحث درباره سیاست پولی و حباب مکرر است. در اواخر دهه 1990 دوباره ظهور کرده بود ، هنگامی که ارزیابی شرکت ها در اقتصاد دیجیتال متناسب با سود آنها (واقعاً بیشتر ضررها) نامتناسب به نظر می رسید و مطبوعات در مورد "حباب dot. com" صحبت می کردند. بعداً به نقش مشارکتهای دانشگاهی در این بحث باز خواهیم گشت. از نظر انجام سیاست های پولی ، این بحث به نفع نگرش "واکنشی" بانک مرکزی ، یعنی اتخاذ یک سیاست پولی برای حمایت از فعالیت پس از ترکیدن حباب به منظور محدود کردن آسیب به اقتصاد (افزایش بیکاری در اقتصاد ، تصمیم گرفته شد.، تورم پایین ، تقاضای ضعیف). بنابراین نقش بانک مرکزی به "تمیز کردن" کاهش یافت. این اجماع در بین بانکهای مرکزی برای رد اقدامات فعال ("تکیه بر باد") به وضوح در سخنرانی برنانک (2002) ، سپس عضو هیئت مدیره رئیس جمهور فدرال رزرو بیان شد. استدلال اول این است که تشخیص حباب قیمت دارایی در زمان واقعی آسان نیست. اگر بانک مرکزی اطلاعات بیشتری نسبت به بازار در مورد ارزش "واقعی" شرکت ها ندارد ، چگونه می تواند با عمل بر اساس ارزیابی هایی که خیلی زیاد می داند ، مخالفت با بازار را توجیه کند؟استدلال دوم این است که یک سیاست پیشگیرانه (افزایش نرخ ها هنگامی که وجود یک حباب بالقوه خطرناک مشکوک است) نسبتاً سریع به یک کندی اقتصادی و افزایش بیکاری تبدیل می شود ، بدون اینکه تأثیر بسیار قابل توجهی در بازار احتمالاً ارزش داشته باشد. نرخ بهره بیش از حد گسترده است و ابزاری است که برای مجبور به بازگرداندن بازار در حال افزایش مالی (یا املاک و مستغلات) در مسیر است. بنابراین یقین نیست که بازیگری پس از مشاهده حباب (تکیه) بهتر از عمل بعد از ترکیدن (تمیز کردن) است. سرانجام ، این دو استدلال ترکیب شده اند: سود حاصل از یک اقدام پیشگیرانه ، نامشخص تر است که حباب وجود دارد.

اجماع 5this قبل از سال 2008 به این معنی نیست که بانک مرکزی در مورد ثبات مالی بی اعتنا نیست ، بلکه با استفاده از ابزارهای دیگر ، ثبات مالی حاصل می شود: تنظیم ، نظارت و قدرت وام دهنده آخرین راه حل (نگاه کنید به برنان ، 2002)بشردر سال 1996 ، هنگامی که آلن گرینسپان (آن زمان رئیس فدرال رزرو ایالات متحده) در مورد توصیف غیر منطقی برای توصیف آنچه در بازارهای مالی ایالات متحده اتفاق می افتد صحبت کرد ، وی در تلاش بود تا به سرمایه گذاران هشدار دهد که به ارزش های DOT. com که معتقد است خیلی زیاد است. با این حال ، مطابق با دکترین فدرال رزرو و اجماع روز ، مسیر سیاست های پولی بی تأثیر پیش رفت و بانک مرکزی به وظیفه دوگانه خود متعهد شد: ثبات قیمت و بیکاری کم. پس از ترکیدن حباب dot. com در سال 2001 ، فدرال رزرو نرخ خود را کاهش داد: آسیب به اقتصاد واقعی محدود بود و کندی اقتصادی پس از فروش نسبتاً کوتاه بود.

تروما در سال 1929

6 مورد استدلال بیشتر ، که کمتر شنیده می شود ، اما احتمالاً در ذهن بانکداران مرکزی ، به ویژه در ایالات متحده ، این است که در گذشته از یک سیاست پیشگیرانه با فاجعه بار ترین نتایج استفاده شده است. در سال 1928 ، فدرال رزرو ایالات متحده ، با نگرانی از ارزیابی های بالای در بازار مالی ایالات متحده ، نرخ بهره خود را درست همانطور که اقتصاد ایالات متحده از رکود اقتصادی در حال ظهور بود ، افزایش داد. فدرال رزرو حتی سیاست محدود کننده خود را در ژوئیه سال 1929 محکم تر کرد. پس از سقوط بازار سهام در سال 1929 ، حباب از بین رفت (تا حدودی) ، اما اقتصاد فروپاشیده بود. نسبت دادن رکود بزرگ آن زمان ها به واژگان سقوط بازار سهام دشوار است. از یک طرف ، برخی از نویسندگان معتقدند که رکود اقتصادی از قبل در حال انجام است ، قبل از سفت شدن پولی ، که صرفاً آن را برجسته می کند ، و به هر حال حباب پشت سر می گذارد.[1] از طرف دیگر ، مقیاس و مدت زمان بحران سال 1929 نیز ناشی از عدم وجود هرگونه اقدامات سیاست های واکنشی پولی تا اواسط سال 1930 بود (پس از یک قسمت کوتاه از تأمین در مقیاس بزرگ نقدینگی درست پس از تصادف دراکتبر) [2] و ، به طور کلی ، یک ترکیب سیاست ضعیف (یا ترکیب سیاست مالی/پولی) در سالهای بعد. با این حال ، این عدم موفقیت سیاست پولی (استفاده از پیشگیرانه و عدم استفاده از واکنشی) هنوز هم در ذهن سیاست گذاران پولی است ... و دقیقاً استفاده از سیاست پولی فعال را تشویق نمی کند.

2 - بدهی خصوصی و افزایش قیمت املاک و مستغلات - به طور بالقوه خطرناک تر از حباب در بازار مالی

7 بحران 2008 به دلایل مختلف اجماع دهه 1990 را لرزاند. نه تنها "تمیز کردن" پس از بحران واقعاً مؤثر نبود ، بلکه ضررهای مرتبط با بحران مالی قابل توجه و ماندگار بود. همچنین واضح است که بحران مالی یک واقعه تصادفی نبوده است: پیش از رونق در بازار املاک ، افزایش عمومی بدهی و استفاده در مقیاس بزرگ از اوراق بهادار ، منجر به انباشت خطرات سیستمی در مالی شد. بخشهمه اینها در یک محیط پایین نرخ بهره اتفاق افتاد زیرا بانک های مرکزی ، از جمله فدرال رزرو ، در تلاش بودند تا اثرات منفی حباب Burst. com را محدود کنند.

2. 1 - توصیف بهتر بحران های مالی گذشته < SPAN> 2 - بدهی خصوصی و افزایش قیمت املاک و مستغلات - به طور بالقوه خطرناک تر از حباب در بازار مالی است

7 بحران 2008 به دلایل مختلف اجماع دهه 1990 را لرزاند. نه تنها "تمیز کردن" پس از بحران واقعاً مؤثر نبود ، بلکه ضررهای مرتبط با بحران مالی قابل توجه و ماندگار بود. همچنین واضح است که بحران مالی یک واقعه تصادفی نبوده است: پیش از رونق در بازار املاک ، افزایش عمومی بدهی و استفاده در مقیاس بزرگ از اوراق بهادار ، منجر به انباشت خطرات سیستمی در مالی شد. بخشهمه اینها در یک محیط پایین نرخ بهره اتفاق افتاد زیرا بانک های مرکزی ، از جمله فدرال رزرو ، در تلاش بودند تا اثرات منفی حباب Burst. com را محدود کنند.

2. 1 - توصیف بهتر بحران های مالی گذشته 2 - بدهی خصوصی و افزایش قیمت املاک و مستغلات - به طور بالقوه خطرناک تر از حباب های موجود در بازار مالی است

7 بحران 2008 به دلایل مختلف اجماع دهه 1990 را لرزاند. نه تنها "تمیز کردن" پس از بحران واقعاً مؤثر نبود ، بلکه ضررهای مرتبط با بحران مالی قابل توجه و ماندگار بود. همچنین واضح است که بحران مالی یک واقعه تصادفی نبوده است: پیش از رونق در بازار املاک ، افزایش عمومی بدهی و استفاده در مقیاس بزرگ از اوراق بهادار ، منجر به انباشت خطرات سیستمی در مالی شد. بخشهمه اینها در یک محیط پایین نرخ بهره اتفاق افتاد زیرا بانک های مرکزی ، از جمله فدرال رزرو ، در تلاش بودند تا اثرات منفی حباب Burst. com را محدود کنند.

2. 1 - بهتر توصیف بحران های مالی گذشته

8 مورد تمرکز تحقیقات تجربی پس از 2008 بر توصیف بهتر بحران های مالی گذشته و تحولات در بازارهای مالی ، بدهکاری و اقتصاد قبل ، حین و بعد از بحران های مالی انجام شده است. مقاله ای از شولیک و تیلور (2012) با تمرکز بر شیوع بحران های مالی در 14 اقتصاد (اکنون توسعه یافته) که از سال 1870 تا 2008 اتفاق افتاد. این اطلاعات زیادی در مورد بحران های مالی ارائه می دهد که به سادگی نمی توان در اینجا خلاصه کرد. با توجه به موضوع نقش سیاست های پولی قبل و یا بعد از رونق مالی ، نتیجه گیری اصلی آنها این بود: (الف) بانکهای مرکزی بعد از جنگ جهانی دوم تمایل بیشتری به مداخله در پی بحران های مالی داشتند تا دوره پس از بحران کمتر باشدغالباً منجر به تورم (تورم منفی) و سفت شدن اعتبار در اقتصاد می شد ، اما (ب) بحران های پس از جنگ از نظر فعالیت و بیکاری پرهزینه تر بودند. آنها همچنین خاطرنشان می كنند كه سرعت رشد اعتبار پیش بینی خوبی برای افزایش بحران مالی است و احتمال بحران مالی در هنگام بالا بودن سطح بدهی بیشتر است. سرانجام ، شولریک و تیلور نتیجه می گیرند (د) که افزایش قیمت دارایی های مالی در سالهای قبل از بحران ، واقعاً توانایی پیش بینی آمدن یک بحران مالی را بهبود نمی بخشد. بنابراین بحران های مالی قسمت های بیشتری از رونق اعتباری به جای قسمت های بازارهای مالی فراری به تنهایی ، فرضیه ای که قبل از [3] پیش رفته است ، بدتر است ، اما اعتبار آن برای کشورهای توسعه یافته به دلیل نادر بودن نسبی بحران های مالی دشوار است. با استفاده از این کار با استفاده از داده های تاریخی طولانی ، جوردا ، شولیک و تیلور (2013) نشان داد که شدت یک بحران با گسترش اعتبار در دوره قبل از بحران مرتبط است ، که قبلاً توسط Cerra و Saxena نشان داده شده بود (2008) و راینهارت و روگوف (2009).

9 این مطالعات تجربی ، که برای درک پیدایش و پیامدهای بحران ها بسیار مفید هستند ، همچنین سفارشات بزرگی را برای تعیین کمیت دستاوردهای کلان اقتصادی مرتبط با ثبات مالی فراهم می کنند. مهمتر از همه ، آنها به تجدید نظر در سلسله مراتب اثرات کمک می کنند: این افزایش اعتبار به افراد (به ویژه بدهی خانگی) است که در گذشته ، اصلی ترین محرک بحران های مالی بوده است. همانطور که وجود دارد ، سطح رکوردی که توسط شاخص های بازار سهام و ترکیدن حباب هایی که گاهی اوقات از آنها پیروی می کنند ، به اندازه ویران کننده نیستند.

2. 2-شتاب دهنده اعتبار و ریسک پذیری: دو ماده انفجاری در هنگام پایین بودن نرخ بهره

10 چگونه می توان اعتبار اعتباری را توضیح داد؟چگونه آنها بوجود می آیند؟برای اینکه اعتبار تأثیر بالقوه بی ثبات کننده ای بر اقتصاد داشته باشد ، باید برخی از نقص وجود داشته باشد که بازار اعتبار را از عملکرد بهینه باز می دارد. در اقتصادهای بدون اصطکاک ، افزایش اعتبار نشان دهنده بهبود اصول است و بی ثبات کننده نیست: سیاست پولی هیچ علاقه ای به مقابله با رشد اعتبار ندارد (و همچنین هیچ سیاست دیگری انجام نمی شود). اما در اقتصادهایی که اصطکاک و نواقص وجود دارد ، رفتار عوامل می تواند باعث آسیب پذیری های مالی شود. در این زمینه ها ، سیاستهای پولی و کلان می توانند در صورتی که بتوانند رفتارهای خطرناک را محدود کنند و در نتیجه احتمال و شدت بحران ها را محدود کنند ، مفید باشد.

11 اولین مدل های مورد استفاده برای اندازه گیری تأثیر سیاست پولی بر اعتبار و فرصت محدود کردن افزایش قیمت دارایی ها بر اساس شتاب دهنده اعتبار بود (برنانک ، گرتلر ، 2001) ، نتیجه ای از اطلاعات ناقص. اخیراً ، مسئله مطلوب بودن سیاست های فعال در مدلهایی مورد مطالعه قرار گرفته است که شامل رفتار ریسک پذیری بانکها ناشی از مسئولیت محدود بانک ها (که ضررهای سهامدار را محدود می کند) و/یا بیمه سپرده گذاری (که محدودیت سپرده گذاران بانکی را محدود می کند. تلفات).

شتاب دهنده اعتبار

12 اطلاعات در بازار اعتبار کامل نیست: وام دهندگان هرگز مطمئن نیستند که وام گیرندگان آنها را پس می دهند ، و جمع آوری اطلاعات در مورد وام گیرندگان بالقوه گران است. برای جلوگیری از برخی یا تمام این هزینه ها ، بانکها ممکن است تصمیم بگیرند وام را بر اساس ثروت وام گیرندگان اعطا کنند ، با این ایده که این ثروت به آنها ارائه می دهد بازپرداخت را تضمین می کند (احتمالاً به صورت وثیقه صریح در قرارداد وام). کاهش نرخ بهره که قیمت دارایی های مالی و املاک و مستغلات را افزایش می دهد (تقریباً از نظر مکانیکی) ، ثروت اسمی وام گیرندگان را افزایش می دهد ، در حالی که بانک ها حتی بیشتر تمایل به وام دادن به آنها دارند. این اثر به کانال های معمول سیاست پولی می افزاید و آن را تقویت می کند. هنگامی که نرخ بهره پایین است ، نه تنها پروژه های سرمایه گذاری سودآورتر به نظر می رسند (کانال نرخ بهره) و نمایندگان احساس ثروتمندتر می کنند (اثر ثروت) بلکه وام گیرندگان برای وام دهندگان که به نوبه خود حق بیمه خطر را کاهش می دهند ، خطرناک تر به نظر می رسند. این کانال های انتقال برای تسهیل بدهی بیشتر ، و از این رو تأثیر شتاب دهنده اعتبار (برنانکه ، گرتلر ، 2001). مطالعات تجربی بی شماری نشان داده است که نمایندگانی که در ابتدا از نظر مالی محدود شده اند (یعنی ، که موفق به تحمل بدهی به اندازه دلخواه خود نمی شوند) می توانند در نتیجه شوک به ارزش وثیقه خود ، سطح بدهی خود را افزایش دهند [4] ، بنابراین اعتبار به فرضیه شتاب دهنده اعتبار وام می دهد.

کانال ریسک پذیر

13even قبل از وقوع بحران 2008 ، راجان (2005) و بوریو و زو (2008) به تجمع ریسک در سیستم مالی اشاره کرده بودند. به دنبال آنها ، چندین نویسنده پیوند بین موضع سیاست پولی و ریسک پذیری بانکها و سایر سرمایه گذاران را مورد مطالعه قرار داده اند. حداقل دو دلیل برای رفتار پرخطر آنها را می توان در فعالیت بانک ها و محیطی که در آن فعالیت می کنند ردیابی کرد: اول ، مسئولیت محدود آنها (مشترک برای همه شرکت های مشترک سهام) ، که ضررهای ناشی از سهامداران را در صورت ورشکستگی محدود می کند؛و دوم ، بیمه سپرده برای مشتریان در صورت ورشکستگی بانک خود. یک قسمت با علاقه کم طولانی باعث افزایش ریسک پذیری می شود. بانک ها به دنبال بازده هستند ، که آنها را تشویق می کند (با توجه به اندازه ترازنامه آنها) برای خرید دارایی های خطرناک تر (Rajan ، 2005 ؛ Dell'Ariccia et al. ، 2014). جیمنز و همکاران.(2012) از نمونه ای از بانک های اسپانیایی استفاده کرد تا نشان دهد که جستجوی بازده در بانک های کمتری با سرمایه آشکارتر است: آسیب پذیرترین بانک ها آنهایی هستند که بیشترین خطر را دارند. علاوه بر این ، هنگامی که نرخ بهره پایین است ، بانک ها تمایل به خرید دارایی های با ریسک بالاتر دارند (آدریان و شین ، 2009). ریسک پذیری همچنین می تواند در سمت تأمین مالی مشاهده شود: نرخ بهره پایین انگیزه بانکها برای شرکت در تأمین اعتبار کوتاه مدت را افزایش می دهد (استین ، 2013) به جای بلند مدت و افزایش قرار گرفتن در معرض تغییرات ناگهانی در شرایط تأمین مالی. در حقیقت ، آدریان و شین (2010) نشان دادند که افزایش نرخ سیاست پولی فدرال رزرو با کاهش بودجه کوتاه مدت همراه است. دوره های طولانی نرخ بهره پایین بنابراین باعث می شود بانک ها در برابر شوک ها آسیب پذیرتر شوند: ترازنامه آنها هم بزرگتر و هم خطرناک تر است.

3 - ابزارهای کلان

14 پتانسیل بی ثبات کننده امور مالی توسط بحران مالی سال 2008 نشان داده شده است. سپس این سؤال از ابزارهای موجود در تنظیم کننده و / یا بانکهای مرکزی برای حاوی این پتانسیل بی ثبات کننده بدون حذف اثرات مثبت دسترسی به اعتبار (و پس انداز) برای آن مطرح می شود. افراد و اقتصاد به طور کلی. نوع اول ابزار ، نظارت و تنظیم محتاطانه شرکتهای مالی از جمله بانک ها و شرکت های بیمه است. این قدرت نظارتی می تواند بر روی بانکهای انفرادی (مقررات ریزگردها) یا در کل سیستم مالی (به طور کلی (مقررات کلان) عمل کند) عمل کند. مقررات کلان ، قوانین سختگیرانه تری را برای بازیگران مالی تعیین می کند که به احتمال زیاد ثبات سیستم را تهدید می کنند (نمایندگان به عنوان "سیستمیک" ، معمولاً بزرگترین و آسان به آن) و/یا قوانین را مطابق با چرخه مالی تعدیل می کنند. برای محدود کردن خطرات رونق اعتباری (که ما شاهد افزایش احتمال یک بحران مالی هستیم) و کاهش احتمال اینکه مشکلات یک نهاد واحد باعث افزایش بیماری در سراسر سیستم مالی شود ، کاهش می یابد.

3. 1 - قدرت و محدودیت ابزارهای کلان

15 اگر ابزارهای کلان در محدود کردن رونق اعتباری و حباب قیمت دارایی کاملاً مؤثر بودند ، در مورد نقش سیاست پولی در برخورد با اعتبار اضافی و این حباب ها هیچ سوالی وجود نخواهد داشت. سپس به سیاست های کلان ، که دارای ابزارهای به اندازه کافی دانه ای برای هدف قرار دادن یک بازار ، نهاد یا رفتار خاص است ، می رسد و با چرخه مالی و هرگونه عدم تعادل چشمگیر در بازارهای خاص برخورد می کند ، در حالی که سیاست پولی می تواند بر ثبات قیمت یا حتی در آن متمرکز شود. کاهش بیکاری به سطح سازگار با ثبات قیمت.[5] با این حال ، شواهد تجربی موجود ، اطمینان بخش نیست که ابزارهای کلان کاملاً مؤثر هستند.

به نظر می رسد ابزارهای کلان قادر به کاهش چرخه بدهی هستند

16 اهمیت به ثبات مالی از سال 2008 منجر به علاقه فزاینده ای به مطالعه اثربخشی سیاست های کلان شده است. حتی قبل از وقوع بحران ، بوریو و شین (2007) اجرای اقدامات احتمالی برای محدود کردن رشد اعتبار و افزایش قیمت املاک و مستغلات در برخی از پانزده کشور را مورد مطالعه قرار دادند. بر اساس مطالعه وقایع ، آنها دریافتند که این اقدامات پس از معرفی ، رشد اعتبار و قیمت املاک را به سرعت کاهش می دهد. در پانل وسیع تری از 49 اقتصاد توسعه یافته و نوظهور مشاهده شده از 1990 تا 2011 ، لیم و همکاران.(2011) 53 قسمت از استفاده از حداقل یک ابزار کلان را شناسایی کرد. فقط نه کشور در این نمونه از هیچ ابزار کلان در این دوره استفاده نکردند. آنها نتیجه گرفتند که تعدادی از ابزارهای کلان از نظر توانایی آنها در کاهش اعتبار سنجی اعتبار ، صرف نظر از رژیم نرخ ارز کشور یا اندازه بخش مالی آن ، مؤثر هستند. این مورد محدودیت های مربوط به بدهی نسبت به ارزش ملکی است که دارایی می کند ، نسبت وام به ارزش (LTV) یا به درآمد ، نسبت وام به درآمد (LTI) ، نسبت نیاز به ذخیره بانکها ، ضد چرخهالزامات سرمایه و تأمین پویا (مقررات بیش از متناسب با دارایی ها رشد می کنند). در یک پایگاه داده حتی گسترده تر از نظر تعداد کشورها (57) و سال (از 1980 تا 2011) ، کوتنر و شین (2016) نشان دادند که نسبت بدهی به درآمد (DSTI) مؤثرترین ابزار برای جهانی استکاهش افزایش وام ها. از طرف دیگر ، به نظر نمی رسد که این ابزار تاثیری در پویایی قیمت املاک و مستغلات داشته باشد ، که تمایل دارند به جای آن به مالیات املاک و مستغلات پاسخ دهند. این نتایج مطابق با آنچه برای هنگ کنگ تخمین زده شده است (HE ، 2014) و در اقتصادهای نوظهور (ژاکوم و میترا ، 2015) که در آن استفاده از محدودیت های LTV موفق به بدهی خانگی شد اما تأثیر محدودی در افزایش املاک و مستغلات داشتقیمت ها ، که در عوض با مالیات بالاتر معامله پایین می آیند.

17 نکته شایان ذکر است که ماهیت درشت این ارزیابی های تأثیر ، که نور زیادی در ترکیب مناسب ابزارهای کلان ایجاد نمی کند. در اکثر مطالعات تأثیر ، سیاست ها توسط متغیرهای گسسته نشان داده می شوند (به عنوان مثال 0 در صورت عدم اقدام ، 1+ اگر ابزار کلان معرفی شود یا شدت آن افزایش یابد ، و-1 در صورت آرامش از ابزار ماکروپروودلی ، مانند مورددر تجزیه و تحلیل کوتنر و شین ، 2016) ، با شدت اندازه گیری کلان خود در نظر گرفته نمی شود.

نتایج تجربی کمتری برای تأثیر اقدامات کلان در خطرات ناشی از بانک ها

18Claessens و همکاران.(2013) استفاده از سیاست های کلان با هدف کاهش آسیب پذیری در بانک ها را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. از نمونه ای از 2300 بانک مشاهده شده در دوره 2000-2010 ، آنها نتیجه گرفتند که محدودیت بدهی (LTV و DSTI) در کاهش نسبت بدهی بانک ها و رشد بدهی آنها در دوره های رونق مؤثر است. یک بار دیگر ، متغیر نشان دهنده استفاده از ابزار کلان باینری (0 یا 1) است و شدت آن را در نظر نمی گیرد که از سیاست کلان استفاده می شود.

به نظر می رسد استفاده از ابزارهای کلان محدودیت دارد

محدودیت 19 در استفاده از ابزارهای کلان احتمالاً مشکل در استفاده از آنها است. مداخله مستقیم در بازارهای خاص می تواند هزینه سیاسی بالایی داشته باشد ، به ویژه هنگامی که گروه های ذینفع خاصی را تحت تأثیر قرار می دهد. محدودیت بدهی خانگی (محدودیت در نسبت های LTV ، DTIS یا DSTI) که هنگام استفاده از آنها مؤثر به نظر می رسند نیز تا حد زیادی غیرقابل انکار هستند ، به ویژه که احتمالاً آنها بیشتر بر فقیرترین خانوارها تأثیر می گذارند.

  • 20 آنها همچنین این خطر است که ابزارهای کلان ، که از طریق اعمال قوانین عمل می کنند ، ممکن است توسط تجارت نظارتی و/یا مهندسی مالی خلاقانه دور شوند (Aiyar et al. ، 2012 ؛ Jeanne and Korinek ، 2014) ، به ویژه هنگامی که سیاست ها هستنددر سطح بین المللی هماهنگ نیست. این استدلال مطرح شده توسط طرفداران استفاده از سیاست های پولی به جای ابزارهای کلان برای اطمینان از ثبات مالی ، که در رده های آن شامل Borio و Drehmann (2009) ، Cecchetti و Kohler (2012) و Stein (2014) است. برای این نویسندگان ، از آنجا که نرخ بهره یک قیمت جهانی است ، به بخش های تنظیم شده و بخش های غیر تنظیم شده به طور یکسان برخورد می کند.
  • 4 - سیاست پولی: آخرین رمپارت در برابر اعتبار فراری و قیمت دارایی؟
  • 21 می تواند سیاست پولی در ارتقاء ثبات مالی نقش داشته باشد وقتی که سیاست کلان به تنهایی کافی نیست؟
  • تجزیه و تحلیل هزینه و فایده سیاست های فعال (تکیه بر باد)

میزان سفتی لازم برای مهار بدهی.

هزینه کلان اقتصادی کوتاه مدت افزایش نرخ بهره ؛

میزان رکود اقتصادی در صورت بروز بحران مالی ؛

پیوند بین افزایش بدهی و احتمال بحران مالی آینده.

23 برای تعیین دو عنصر اول ، سوونسون از نتایج مدل تهیه شده توسط بانک مرکزی سوئد (جایی که وی از سال 2007 تا 2013 فرماندار بود) برای اندازه گیری تأثیر سیاست های پولی استفاده می کند. نتایج مطالعه تجربی توسط Schularick و Taylor (2012) برای تعیین کمیت دو عنصر آخر در بالا استفاده می شود. با استفاده از این پارامترها ، هزینه (از نظر بیکاری) از یک سیاست فعال بسیار بیشتر از یک سیاست واکنشی به نظر می رسد. این امر تا حدودی به این دلیل است که کاهش احتمال بحران مالی برای سیاست های پولی بسیار دشوار است: افزایش 100 پایه در نرخ سود کوتاه مدت احتمال بحران را 0. 02 ٪ در هر سه ماه کاهش می دهد. شبیه سازی های مشابه توسط صندوق بین المللی پول (2015) نشان می دهد که حتی اگر تأثیر سفت شدن پولی بر احتمال بحران با 15 (به 0. 3 ٪ در هر سه ماه) ضرب شود ، سیاست های فعال فعال هنوز تحت الشعاع سیاست های واکنشی قرار می گیرند که کوتاه مدت کوتاه مدتهزینه های فعالیت اقتصادی افزایش نرخ بهره در نظر گرفته شده است. با این حال ، همانطور که آدریان و لیانگ (2016) خاطرنشان کردند ، این فرض که میزان بحران مستقل از سطح بدهی است وقتی فوران بحران برای این نتیجه بسیار مهم است. اما این فرضیه خلاف شواهد تجربی است که توسط جوردا ، شالریک و تیلور (2013) مطرح شده است ، که برای آنها مقدار عدم تعادل مالی (در این مورد بدهی خانگی) قبل از بحران نه تنها احتمال بحران بلکه بزرگی آن افزایش می یابد.(از نظر کاهش فعالیت و رشد در سالهای پس از بحران).

مدلهای کلان اقتصادی تمام عیار برای ارزیابی نقش سیاست پولی در مواجهه با رونق قیمت دارایی

24 رویکرد هزینه و فایده ای که در بالا ذکر شد ، شایستگی روشن و آموزنده دارد. با این حال ، این انتخاب سیاست های پولی را در طول چرخه توصیف نمی کند (و نه فقط در یک زمان معین ، مانند رویکرد سوونسون). مدلهای پویا بین زمانی تمام عیار می توانند سهم سیاست ها (پولی ، کلان) در عملکرد اقتصاد را شناسایی کنند. همانطور که در بالا ذکر شد ، این مدل ها باید عناصری را که باعث افزایش اعتبار می شوند در صورت تمایل به توصیف چرخه های مالی ، درج کنند.

25beanke و Gertler (2001) اولین کسانی بودند که به بررسی اثرات یک سیاست پولی که قیمت دارایی را هدف قرار می داد ، نگاه کردند. در مدلی که شامل یک شتاب دهنده مالی است ، آنها نتیجه گرفتند که یک قانون سیاست پولی که صرفاً به تورم و فعالیت اقتصادی پاسخ می دهد ، حاکم بر (از دیدگاه تثبیت تورم و فعالیت) است که شامل قیمت دارایی های مالی نیز می شود. با این حال ، این رویکرد رفتار ریسک پذیری بازیکنان مالی را در نظر نمی گیرد ، عنصری که به نظر می رسد عامل اصلی منشأ بحران سال 2008 بوده است.

بنابراین 26Research در اطراف مدلهایی ایجاد شده است که رفتار ریسک پذیری بانکها و همچنین امکان تغییر اقتصاد به سمت یک بحران را ادغام می کند. در این مدل ها ، فرض این است که احتمال بحران به یک متغیر مالی بستگی دارد ، مانند نسبت بدهی وودفورد (2012) یا رشد اعتبار برای آژلو و همکاران.(2016): تغییر به یک بحران مالی هرگز قطعی نیست و رانش در متغیر مالی لزوماً منجر به یک بحران مالی نمی شود. با این وجود ، شوک های به اندازه کافی قوی یا مکرر به بدهی نمایندگان ممکن است باعث شود بانک مرکزی علی رغم هزینه کوتاه مدت این سیاست ، یک سیاست فعال را انتخاب کند. به عنوان مثال ، در یک مدل "نئو کینزی" با سه معادله (یک معادله "IS" ، یک معادله عرضه پویا و یک معادله انباشت بدهی) ، وودفورد (2012) نشان داد که قانون بهینه سیاست پولی نه تنها تورم را در نظر می گیردو شکاف خروجی (همانطور که معمولاً اتفاق می افتد) بلکه نشانگر عدم تعادل مالی (نسبت بدهی) است. شبیه سازی های پیشنهادی Ajello و همکاران.(2016) نشان داد كه تشدید سیاست پولی در هر صورت بسیار كوچك خواهد بود ، حدود 10 امتیاز پایه ، مگر اینکه فرض كنیم كه سیاست گذاران عدم اطمینان پیرامون تأثیر شرایط سخت تر بر متغیرهای مالی را در نظر می گیرند. در یک مدل DSGE ، گوریو و همکاران.(2016) همچنین مواردی را مشخص کرد که سیاست پولی ممکن است علاقه ای به اقدامات پیشگیرانه برای جلوگیری از ایجاد عدم تعادل مالی و کاهش احتمال و بزرگی بحران داشته باشد ، نتیجه ای که آنها تا حدودی به این واقعیت نسبت می دهند که بحران ها می توانند دائمی داشته باشندتأثیر بر اقتصاد. با این وجود ، در این سه مطالعه ، شرایط استفاده از سیاست های پولی برای کاهش احتمال یک بحران مالی یا خسارت ناشی از آن به ندرت برآورده می شود.

استراتژی برای تجارت گزینه های...
ما را در سایت استراتژی برای تجارت گزینه های دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حامد نبی زاده بازدید : 38 تاريخ : چهارشنبه 15 شهريور 1402 ساعت: 19:19